.:| هنر، معماری و مرمت  ابنیه تاریخی |:.

.:| هنر، معماری و مرمت ابنیه تاریخی |:.

Eskan ara Ltd. co (M.D)-------------- Art, Architecture & Historic Building Reparation
.:| هنر، معماری و مرمت  ابنیه تاریخی |:.

.:| هنر، معماری و مرمت ابنیه تاریخی |:.

Eskan ara Ltd. co (M.D)-------------- Art, Architecture & Historic Building Reparation

دکتر محمد کریم پیرنیا (معمار)

Mohammad karim pirniya

 

 Read more to go and do not forget to comment

 

 محمد کریم پیرنیا ، از استادان برجسته معماری سنتی ایران و پایه گذار نگرش نوین به فرهنگ و تاریخ معماری ایرانی ـ اسلامی است . وی در 1301 ش ، در یزد ، در خانواده ای اهل علم به دنیا آمد . پدرش میرزا صادق خان نائینی ــ پزشک حاذق و شیمیدان نامی ، و از خوشنویسان و هنرمندان چیره دست نائین که به یزد تبعید شده بود ــ و مادرش حشمت الملوک رحیمی دختر محمدحسین خان رحیمی ، از خانواده خوانین یزد ، بود . تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان برد و در 1319 ش ، در زمرة نخستین دانشجویان دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران ، در رشتة معماری به تحصیل پرداخت . فضای حاکم بر دانشکدة هنرهای زیبا در آن سالها ، به پیروی از دیدگاههای آندره گدار ، رئیس دانشکده ، سیرو ایرانشناس فرانسوی و چند استاد فرانسوی دیگر ، فضایی اروپایی بود ، و معماری سنتی ایران کاملاً مهجور بود و این امر با دیدگاه ایرانی ـ اسلامی پیرنیا که در یزد ، کانون معماری اصیل ایرانی ، شکل گرفته بود ناهمخوانی آشکاری داشت . ازینرو در 1324 ش تحصیلات دانشگاهی را نیمه تمام رها کرد و به منظور کسب دانش ، به محضر استادانی چون ابوالقاسم صابری ، معارفی ، و حسینعلی معروفی شتافت که به قول پیرنیا، هریک «به اندازة دانشگاهی ، علم و هندسه و هنر داشتند» . 

 

ماکسیم سیرو 

 

نمایی از نایین زادگاه استاد پیرنیا 

 

پیرنیا در پی ترک دانشگاه و با هدف احیای میراث معماری کهن و اصیل ایرانی ، با سمت مسئول دفتر فنی وزارت فرهنگ ، به کار طراحی و ساخت مدارس ارزان قیمت اما محکم و زیبا در تهران و شهرستانها پرداخت که آن تعداد از آنها که باقی مانده اند ، با کتیبه ای کاشی که بر سردر آنها نقش بسته قابل شناسایی است . طرح احداث این مدارس (بیش از سیصد مدرسه ) که طی هجده سال (1332 ـ 1350ش ) تداوم یافت ، بعدها از طرف یونسکو به عنوان نمونة مدارس ارزان قیمت ، برای کشورهای جهان سوم معرفی شد . همچنین متولیان اصل چهار ترومن براساس این طرح به احداث چندین مدرسه در سراسر جهان پرداختند . پیرنیا در 1344 ش معاون ادارة کل ابنیة تاریخی وزارت فرهنگ و هنر شد و یک سال بعد در پی تأسیس سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ، معاونت فنی آن سازمان را عهده دار گردید که تا 1360 ش (زمان بازنشستگی ) در آن مقام باقی ماند .

مجموعه فعالیتهای پیرنیا از 1324 تا 1360 ش در دو محور مشخص به انجام رسید ؛ نخست ، طراحی و ساختمان سازی و دیگر ، تحقیق جدی در زمینة معماری سنتی و شیوه های مرمت و نگهداری بناهای اسلامی ایران و اقدامات عملی در این زمینه که مهمترین و ارزشمندترین بخش فعالیتهای وی را تشکیل می داد و حاصل آن دهها مقاله تحقیقی مختلف درباره معماری ایران و هنرهای وابسته به آن و نیز مرمت صدها ساختمان و بنای قدیمی است . همچنین ، وی از 1344 شمسی به بعد ، همراه با وظایف و مسئولیتهای دولتی ، به تدریس معماری سنتی ایران با تحلیلهای علمی در دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده های معماری دانشگاههای ملی (شهید بهشتی ) ، فارابی ، علم و صنعت ، پردیس اصفهان و دیگر مؤسسات معماری اشتغال داشت که تربیت گروه زیادی از مهندسان و معماران آشنا به معماری سنتی و اصیل ایران ، حاصل آن است . آشنایی پیرنیا با معماری سنتی ایران در تمامی ابعاد آن اعم از مصالح ، سازه و شیوه های ساخت و ساز بنا و برپایی شهرها و روستاها او را در زمره استادان برجسته و منحصر به فرد معماری سنتی ایران و یکی از پایه گذاران مرمت و احیای آثار تاریخی کشور طی نیم قرن اخیر قرار داد ، آنچنانکه به دریافت لوح افتخار از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور ، عضویت افتخاری در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و کسب دکترای افتخاری از دانشگاه تهران (1373ش ) نایل آمد .

افزون بر معماری ، که حوزة تخصصی پیرنیا محسوب می شد ، او در ادبیات ، نقاشی ، خوشنویسی و موسیقی نیز دستی داشت و نظریه معروفش دربارة «چهار اصل مشترک هنرهای ایرانی ـ اسلامی » نیز از همین آشنایی با دنیای متنوع فرهنگ و هنر ایرانی ـ اسلامی ، نشأت می گرفت . وی همچنین به زبانهای عربی و عبری احاطه داشت ، زبان فارسی پهلوی را بخوبی می دانست و با خط میخی نیز آشنا بود .

پیرنیا در نهم شهریور 1376 ، پس از یک دوره بیماری طولانی ، درگذشت و در دانشکده معماری دانشگاه یزد به خاک سپرده شد .

نظریات نوین پیرنیا در معماری ایرانی ـ اسلامی و تحقیقات گستردة پیرنیا در خصوص معماری ایرانی ، بویژه معماری ایرانی ـ اسلامی ، به طرح نظریات نوینی دربارة معماری ایرانی انجامید که جملگی در تألیفات متعدد وی منعکس است . «اصول چهارگانه هنرهای ایرانی ـ اسلامی » از جمله معروفترین نظریات اوست که به زعم وی ملاک «اسلامی » بودن هنر به شمار می رود . این چهار اصل که پیرنیا ، به تبع تخصص خود ، کاربرد آنها را بیشتر در بخش معماری مورد توجه قرار داده است ، عبارت اند از : 1- مردم واری یا مردم داری که همان رعایت مقیاسهای انسانی به شکل مطلوب و براساس رفع نیازهای انسانی است ؛ 2- خودبسندگی ، به مفهوم حداکثر استفاده از امکانات در دسترس و مصالح «بوم آورد» (برای نمونه مسجد بسیار کهن «فَهْرَج » در استان یزد) ؛ 3- پرهیز از بیهودگی ، به معنای دوری از افزوده های غیرضروری (به زعم وی ، در معماری اسلامی ، حتی مواد و مصالح تزیینی نیز با هدف تزیین مورد استفاده قرار نگرفته است) ؛ 4- درونگرایی که بیش از سه اصل دیگر ، تأثیرات مذهب را نمایان می سازد . به گفته وی ، «درون گرایی و کشش معماران ایرانی به سوی حیاطها و پادیاوها (جایگاه شستشو ) و گودال ، باغچه ها و هشتیها و کلاه فرنگیها که شبستانها و نهانخانه های عشرت را گرداگرد خود گرفته و محیطهای دلکش و خودمانی به وجود آورده ، از دیرباز جزو منطق معماری ایران بوده است ». «باغها نیز از همین امر تبعیت کرده و معمولاً دورتادور آن با دیوار محصور بوده است » .

چهار اصل فوق را ، اصل دیگری تکمیل می کند که به زعم پیرنیا ، مختص معماری ایرانی ـ اسلامی است . این اصل که وی آن را «نیارش و پیمون » می نامید ، معمار ایرانی را در هر سه مرحله اساسی معماری یعنی طرح و محاسبه و اجرا ، به بهترین نحو یاری می کرد . نیارش به معنای عوامل نگهدارنده بنا ، عبارت است از «مجموعة امور محاسباتی و استاتیکی به انضمام مصالح شناسی و استفاده از مناسبترین و کمترین مصالح » . پیمون ، ضوابطی است که به منظور تعیین و حفظ تناسب بین اجزای بنا رعایت می شد . «پیروی از پیمون ، هرگونه نگرانی معمار را درباره نازیبایی یا نااستواری ساختمان از میان می برده است » .

«سبک شناسی معماری ایران » ، دیگر نوآوری پیرنیا برای بازشناسی هویت معماری ایرانی است . وی بر آن بود که انتساب نامهایی چون مغولی و تیموری و قراقوینلو به سبکهای مختلف معماری ایرانی ، تفکیک بناهای ساخته شده به یک سبک در ادوار مختلف تاریخی را دشوار می سازد و رفع چنین مشکلی در گرو تعیین نامهای منطقی و مناسبی است که شناخت سبک شناسی معماری ایرانی را بسهولت میسر سازد . ازینرو ، وی به پیروی از سبک شناسی شعر فارسی ، سبکهای معماری ایرانی ـ اسلامی را از طریق انتساب به زادگاه آنها ، به چهار دستة خراسانی ، رازی ، آذری و اصفهانی تقسیم کرده است .

توجه به اصول شهرسازی ایرانی ، بویژه دو اصل «رون » (توجه به جهت ) و «پنام » (عایق ، آفتابگیر) و نظریاتی درباره «ارمغانهای ایران به جهان معماری » از دیگر نوآوریهای پیرنیا در زمینه پژوهش در خصوص معماری ایرانی ـ اسلامی به شمار می رود . به گفته وی ، گنبد ، زاده نبوغ ایرانی و انتقال آن به مغرب زمین موجب تحول چشمگیری در معماری آن سامان بوده است . «پادیاو» ، دیگر عنصری است که به زعم پیرنیا ، از «ارمغانهای ایران به جهان معماری » است .

توجه به همبستگی میان معماری اصیل ایرانی با ردیفهای موسیقی دستگاهی ، از دیگر نکته سنجیهای پیرنیا به شمار می رود . میدان نقش جهان اصفهان ، از جمله مواردی بود که وی در این خصوص بدان مثال می زد . این نظریه گویای همان اصول مشترک چهارگانه ای است که به زعم پیرنیا، هنرهای ایرانی ـ اسلامی واجد آن است و هنرمندان ایرانی ، بیش از سایر هنرمندان مسلمان ، مقیّد به رعایت آن بوده اند .

تأکید پیرنیا بر ضرورت وجود «روح اسلامی » در هنرهای اسلامی و بویژه معماری ، به حدّی بود که پیشنهاد استنباط آیات و احادیث مرتبط با معماری را (توسط علمای دین )، به منظور جلوگیری از بیهوده کاری ، مطرح کرده بود و خود بر آن بود که آیات و احادیث اسلامی ، در طی قرون متمادی ، بر شکل گیری هنرهای اسلامی اثر بسیاری نهاده . او همواره بر ضرورت تلاش جدی برای رفع انقطاع در معماری اصیل و سنتی ایران ، که از اواسط دوران قاجار به این سو گریبانگیر آن شده بود و نقاشی و ادبیات و موسیقی را هم دربر می گرفت ، تأکید می ورزید . قابل استفاده و روشمند و روزآمد کردن شیوه های معماری کهن و تبدیل آن به درسهای علمی و نظری برای ارائه به دانش آموختگان جدید ، گردآوری و ثبت نزدیک به هیجده هزار واژه و اصطلاح اصیل فارسی دربارة معماری سنتی و بومی ایران و بعضاً جایگزینی آنها به جای واژه های بیگانه در دانش معماری امروز (همچون بوم آورد ، نکینر ، افریز ، پیمون ، پنام ، نیارش ، آمود)، حفظ و احیای بسیاری از شیوه های ترسیم و اجرا و آماده سازی بنا و تلاش برای معرفی هنر اسلامی بویژه مکتب هنری ایرانی ـ اسلامی ، از دیگر خدمات ارزشمند پیرنیا بود .

نظریات و آرای پیرنیا درباره معماری ایرانی ـ اسلامی ، در کتابها ، مقاله ها ، مصاحبه ها و سخنرانیهایی منعکس است که در فاصلة سالهای 1347 تا 1375 ش تألیف ، تدوین و یا بیان شده است . «سبک شناسی معماری ایران » ؛ «در و پنجره در معماری ایران » ؛ «بازار ایران » ؛ «بادگیر و خیشخان » ؛ «مسجد جامع فهرج » ؛ «تویزه ـ قوس ـ دور» ؛ «خیز و اندام گنبدهای ایرانی » ؛ «طاق ، گنبد» ؛ «بیماری بولوار» ؛ «خانه های خدا در ایران زمین » ؛ «ارمغانهای ایران بجهان معماری : گنبد ، پادیاو ، جناغ و کلیل » ؛ «مردم واری در معماری ایران » ؛ «معماری مساجد ایران ، راهی به سوی ملکوت » ؛ «خانه ایرانی » ؛ «باغهای ایرانی » ؛ «شهرسازی و معماری سنتی ایران » ؛ راه و رباط (با همکاری کرامت الله افسر) و آشنایی با معماری اسلامی ایران عمده ترین آثار وی به شمار می آیند .

به مجموعة فوق ، باید فهرستی از خدمات ارزنده وی در خصوص مرمت صدها ساختمان و بنای قدیمی را افزود که از آن جمله اند : مرمت کتیبه سردر آستانه حضرت عبدالعظیم در ری ، مرمت صندوق کاشی مزار حضرت معصومه در قم ، مرمت بارگاه حضرت ابوالفضل در کربلا ، مرمت کتیبه مسجدجامع بروجرد و کشف (یا به گفتة خود وی : معرفی ) مسجد فهرج .

نوشته : رقیه میرابوالقاسمی

 

زندگی نامه (از زبان خود استاد)

من در اصل نائینی هستم و از بدو تولد تا بعد از دوره دبیرستان در یزد اقامت داشتم . خانه ما در محله یوزداران یزد در محلی به نام جنگل بود . اگر کوچه یوزداران را به طرف دروازه مهریز ادامه میدادیم ، در نزدیکی  باروی شهر چهار خانه قرار داشت که متعلق به پدرم بود . خانه به «میرزا صادق خان» معروف بود . در ابتدا خانه کوچک بود و طراحی «اندرونی – بیرونی» داشت ، آب صدر آباد از داخل آن می گذشت که متاسفانه بعد ها خشک و خانه را از سبزی و خرمی انداخت . در وسط حیاط گودال باغچه ای قرار داشت . خانه بعدها گسترش یافت و پدرم زمین کنار آن را خرید و یک نارنجستان و یک بیرونی به آن اضافه کرد . خانه مانند دیگر خانه ها با طرح یزدی ساخته شده بود . از کریاس که وارد می شدیم راهرویی به بیرونی و راهرویی دیگر به اندرونی راه داشت . در کنار اندرونی گودال باغچه ای با فضاهای مختلف مانند پنج دری و سه دری دراطراف آن قرار داشت . بین دو حیاط ، پنج دری ها و سه دری ها دو رو بودند یعنی اتاقها به هر دو حیاط دید و راه داشتند . حیاط اندرونی ، آشپزخانه و دو صفه دیگر داشت . در حیاط جدید تر که پدرم بعدها آن را ساخت انواع سه دری و پنج دری قرار داشت . خانه دارای یک «خروجی» بود . در اطراف خروجی ، یک اتاق بزرگ و دو اتاق کوچک قرار داشت . یک بیرونی هم بعدها در کنار حیاط جدید ساخته شد .کوچه های کنار این حیاط به باروی شهر می رسید . چاه و منبع و طویله در این قسمت قرار داشتند . فکر می کنم خانه در حال حاضر سه صاحب دارد .

دوران ابتدایی را در مدرسه « مبارکه اسلام » در محله یوزداران در نزدیکهای دروازه کوشک نو گذراندم . بعدها مدارس دولتی شکل گرفت که به نامهای مدارس نمره 1 و نمره 2 معروف بودند و من به مدرسه نمره 2 در محله لب خندق (در پشت باروی یزد) می رفتم . مدرسه در خانه ای به نام « ابریشمی » قرار داشت و چون خود صاحب خانه در زیر زمین  آن مدفون بود از خانه می ترسیدیم .

دوران دبیرستان را به مدرسه ای رفتم که ابتدا اسم نداشت ولی بعدها به « ایرانشهر» معروف شد . مدرسه ، نخست در خانه ای به نام کوراغلی  قرار داشت که خانه ای بسیار زیبا بود . کوراغلی ها تجار معروف یزد بودند و این خانه را برای مدرسه اختصاص داده بودند . خانه واقع در سه طبقه و دارای گودال باغچه بود که تمام پنجره های زیر زمینها به آن  باز می شد . مکان خانه دقیقا پشت مسجد میر چخماق قرار داشت . پس از گذشتن از یک ساباط به یک میدانگاه می رسیدیم که در داخل آن دربندی بود . خانه در این دربند قرار داشت . بعدها مرحوم ماکسیم سیرو مدرسه جدید ایرانشهر را ساخت که من سال آخر یعنی ششم متوسطه را در این دیبرستان نوساز خواندم . او شاید تنها کسی بود که واقعا با معماری ایران آشنا بود و از معماری یزد بسیار خوب استفاده کرد و مدرسه را ساخت .

بعدها پس از مرگ پدرم به دلیل مقروض بودن مجبور شدیم خانه را بفروشیم . خانه جدید ما را دایی ام برایمان خرید که در کوچه شازده ها پشت اداره دارایی قرار داشت . در نزدیکی قبر وحشی بافقی قرار داشت که بنایی بسیار زیبا بود و با تخریب آن اداره دارایی را ساختند . سنگ قبر احتمالا هنوز در همان مکان به صورتی پنهان نگهداری می شود و آقای مشروطه برای جلوگیری از نابودی ، آن را در زیر خاک نگاه داشتند . بنا مانند ساختمان مقبره حافظ بود منتهی ایرانی تر . 

 

گرایش به معماری

گرایش به معماری از دوران کودکی در من وجود داشت . البته نمی توانم بگویم پدرم مشوق من بود . ایشان همه کار می کردند خدا رحمتشان کند هم نقاش و هم معمار بودند . در یزد کتابها را موریانه می خورد و ایشان کتابها را طوری ترمیم می کردند که تشخیص صفحه های ترمیم شده از اصل بسیار سخت بود . خطاط بسیار خوبی هم بودند . 

 

دوران کودکی

از اوان کودکی در شهر یزد بودم . شهر یزد یک موزه معماری است و من در این موزه و در کنار این آثار بزرگ شده ام . زمانی که به دبستان می رفتم  با توجه به سخت گیریها و تنبیهات بی جهت آن زمان و اینکه یکبار مرا نیز فلک کردند ، بعضی از روزها  از مدرسه فرار می کردم و به داخل خرابه ها می رفتم و آنجا پنهان می شدم و در عین حال آنها را تماشا می کردم . ظهر خسته و کوفته به عنوان اینکه در مدرسه بودم به خانه باز می گشتم . در خانه خیلی به من توجه می کردند زیرا فکر می کردند به خاطر خستگی از مدرسه است ، بعضی اوقات چند روزی هم به مدرسه نمی رفتم و به گشت و گذار در بناهای قدیمی می پرداختم .

محله ای که خانه ما در آن قرار داشت یعنی محله یوزداران منبع آثار با ارزش معماری بود . در این قسمت تا دروازه مهریز بیشتر آثار زیبای یزد مانند مسجد جامع قرار دارند و من روزی چهار مرتبه از کنار آن می گذشتم و به عبارتی دیگر «نمی گذشتم» یعنی وقتی به آنجا می رسیدم بی اختیار مدتی آنجا را تماشا می کردم  و از همه قسمتهای آن لذت می بردم .

در ایام طفولیت برای فرار از گرمای اواخر اردیبهشت ماه به کوهستانهای اطراف یزد مانند ده بالا و جاهای دیگر در داخل شیر کوه می رفتیم که هوای خوب و خنکی داشت . در این مکان یزدیها باغهایی کرایه می کردند و مدتی در آنجا اقامت می نمودند . وقتی ما در آنجا بودیم در کنار نهرها ، قناتی کوچک ، با سوراخ کردن زمین می ساختم و آن را به نهر اصلی وصل می کردم  . وقتی آب از قنات آفتابی می شد آنجا ساختمانی کوچک می ساختم  . خشتهای ساختمان را با قوطی کبریت می ساختم و آنها را در آفتاب خشک می کردم . با دقت فراوان ساختمان ها  را می ساختم و از شاخه های درخت برای تیر ریزی آن استفاده می کردم . در و پنجره خانه ها را با مقوا به نحو بسیار زیبایی می ساختم . کل کار به شکل یک ماکت کوچک در می آمد .

همانگونه که می دانید در یزد آب بسیار با ارزش است . در آن وقتها حتی برای آب ، نزاعهای سختی در می گرفت . صاحبان باغها سخت می گرفتند که کسی آب را بدون علت حرام نکند . ولی صاحب باغ ما این اجازه را به من می داد و حتی بعد از ترک باغ ساختمانهای کوچکی را که من ساخته بودم خراب نمی کرد . دور آنها را خاکریزی می کرد که زمان آبیاری خراب نشوند . این کارهای من تا سال سوم و چهارم  دبیرستان ادامه داشت .

درزمان کودکی تا دوره دبیرستان با اساتید زیادی در یزد آشنا بودم . وقتی از مدرسه می آمدیم با تعدادی دیگر از بچه های علاقمند دوربعضی از این اساتید جمع می شدیم و آنها چیزهای بسیار شیرینی می گفتند و به ما می آموختند . در آن زمان دور هم جمع شدن ممنوع بود و آژان یا پلیس می آمد و ما را پراکنده می کرد و به اساتید نیز دشنام می داد که چرا معرکه گرفته اید و بچه ها را دورخودتان جمع کرده اید . وقتی پراکنده می شدیم به جای دیگر رفته و در گوشه ای دیگر استاد را گیر آورده و از او می خواستیم تا بر روی زمین رایمان نقشه ترسیم کند .

اساتیدی را که به خاطر دارم استاد حسن و استاد محمد علی و تعداد زیادی اساتید گمنام هستند که خدا رحمتشان کند با کمال تاسف همه آنها رفتند . حاج محمد علی استاد با سوادی بود و به او ملامحمدعلی (ممدلی) می گفتند . هرچند به اردکانی معروف بود اما در اصل میبدی بود . مانند اردکان ، میبد نیز شهر مرد خیز است . از میبد افراد متفکر و هنرمندان زیادی برخاسته اند . ایشان به خودش «نکیز» می کرد ، یعنی روی زمین با سر انگشت و چیزهای دیگر کروکی می کشید و مسائلی را مطرح می نمود که در بحث « هنجار» به آنها اشاره کرده ام . از جمله آنها مثلثهایی است که مرحوم دکتر هشترودی معتقد بود آنها در ریاضیات غرب و شرق مورد بحث قرار نگرفته اند و قرار بود با مرحوم دکتر درباره آنها کار کنیم که متاسفانه ایشان مرحوم شد . 

 

دکتر هشترودی 

 

دوران دانشگاه

در سال 18-1317 در امتحان کنکور دانشکده هنرهای زیبا شرکت کردم و آنطور که یادم می آید 7 نفر پذیرفته شدند و الحمدالله به جز من همه از هنر مندان نامور ایران شدند . از این افراد می توانم از مهندس سیحون ، مهندس صانعی ، مهندس دولت آبادی ، مهندس کریمان و مهندس ریاضی نام ببرم . البته افراد دیگری مانند آقای پرویز و سخن سنج نیز بودند که دانشکده را رها کردند . دانشکده نخست نام دیگری داشت و به نام هنرستان و مدرسه عالی معماری  شناخته می شد :

« ... در سال 1317 مدرسه ای به نام  مدرسه عالی معماری در وزارت پیشه و هنر محل مدرسه عالی مرحوم کمال الملک به ریاست آقای ابوالحسن صدیقی تاسیس گردید . شرایط ورود به مدرسه عالی نامبرده دارا بودن گواهی نامه دوره کامل متوسطه شعبه علمی ، و دوره تحصیلات آن چهار سال تعیین گردید ولی به واسطه علاقه سرشاری که در ایران به این فن وجود داشت تعداد زیادی بیشتر از حد مورد احتیاج داوطلب شدند . بنابر این تعداد 20 نفر از داوطلبان را با شرایط  فوق بطور مسابقه از ریاضیات و تاریخ و طراحی انتخاب نمودند که در روز یکشنبه اول آبان ماه با علاقه مفرطی شروع به کار نمودند . ولی بنا به مقتضیات  در روز یکشنبه 8 آبان ماه 1317 مدرسه نامبرده ... جزء هنرستان عالی هنر های زیبای باستان گردید و از روز دهم آبان ماه 1317 در محل هنرستان نامبرده « مدرسه عالی معماری » شروع به کار کرد .

« آقایان اساتید عبارت بودند از : آقایان مهندس فروغی ، رولاند دوبرول ، طاهرزاده و بهزاد در فن معماری و آقایان مهندس سپاهی ، دکتر بهرامی ، دکتر رحیمی ، دکتر پارسا جهت دروس نظری و آقایان حسین طاهرزاده  جهت نقاشی . ساعت کار این مدرسه چهار ساعت قبل از ظهر و چهار ساعت بعد از ظهر بود . 

 

   رونالد دوبرول (استاد فن معماری)   آندره گدار (رئیس دانشکده) 

 

مدت تحصیل در این دانشکده چهار سال بود و ارزش تحصیلی آن برابر فوق لیسانس شناخته شد . استادان و معلمان این دوره ] پس از 1319[  عبارت بودند از : آقایان مهندس علی صادق ، منوچهر خرسند ، ایرج مشیری ، وزیری ، سپاهی ، غفاری . (غلامرضا خواجوی ، دانشکده هنر های زیبا ، مجله آرشیتکت ، شماره 1 ، ص 31)

در تابستان سال 1319 در اثر مساعی آقایان آرشیتکت فروغی و دوبرول و بنا به تصمیم وزارتخانه های پیشه و فرهنگ و هنر دانشکده معماری از وزارت پیشه و فرهنگ و هنر منتزع و به وزارت فرهنگ منتقل و به اسم دانشکده هنرهای زیبا (معماری - نقاشی- مجسمه سازی) در مدرسه مروی مستقر گردید . در تاریخ 20/7/1319 با نطق رئیس دانشکده آقای آندره گدار دانشکده افتتاح شد و دانشجویان به ]چند[  دسته تقسیم شدند و هر دسته در کارگاه مخصوص تحت نظر یکی از استادان معماری آقایان آرشیتکت فروغی و آرشیتکت ماکسیم سیرو و آرشیتکت رولاند دوبرول شروع به کار نمودند . متاسفانه پس از چندی آرشیتکت دوبرول به دلیل پیش آمدن جنگ ، ایران را ترک نمودند و دانشجویان را از داشتن چنین استادی محروم و سرپرستی کارگاه را به آقای آرشیتکت فروغی محول نمودند . پس از مدتی آقای آرشیتکت آفتاندلیان به جای آقای سیرو به سمت دانشیاری معماری مشغول شدند و آقای مهندس  الکساندر موزر استاد استاتیک و مقاومت مصالح  از خدمت کناره گیری نمودند... .»

عده فارغ التحصیلان تا سال 1324 در قسمت معماری 28 نفر و در قسمت نقاشی 6 نفر بود.(غلامرضا خواجوی ، دانشکده هنرهای زیبا ، مجله آرشیتکت ، ص 111)

مکان دانشکده ابتدا به صورت هنرستان در مدرسه ایران و آلمان در نزدیکی موزه ایران باستان بود . بعدها که به صورت دانشکده درآمد ، به مدرسه مروی و پشت آن مدرسه سپهسالار قدیم تغییر مکان داد . کلیه فضا های معماری در این دو بنا وجود داشت . شبستانهای مدرسه را  تیغه بندی کرده بودند و نورگیری آن از سقف انجام می شد . این فضا مختص کارگاه معماری بود . دو مدرس مدرسه مروی به دروس نظری اختصاص داشت . یک اتاق بزرگ در مدرسه مروی برای کارگاه مجسمه سازی درنظر گرفته شده بود و چون از این رشته استقبال نشد (با دو دانشجو) تعطیل شد .

پس از مدتی مجبور شدیم مدرسه مروی را ترک کنیم و به دانشکده فنی دانشگاه تهران منتقل شویم . قسمت شمالی زیر زمین این دانشکده را به ما اختصاص داده بودند ، نهری هم ازآنجا می گذشت که در مجاورت آن بخشی مورد استفاده ما بود .

درباره روش آموزش دانشکده هنرهای زیبا باید بگویم که اقتباسی بود از «بوذار»  یا هنرهای زیبای فرانسه . در سیکل اول ، دروس نظری و در سیکل دوم ، یک پروژه ساختمان یا فن ساختمان داشتیم . برای گذر از سیکل اول به دوم باید یک رساله تز مانند ارائه می نمودیم . در سیکل دوم ، دروس نظری نداشتیم .

همانطور که پیشتر گفتم علاقمندی من به معماری ایران از دوران کودکی شروع شد . هنگامی که به دانشکده وارد شدم نیز نظرم همین بود . در دانشکده رسم بر این بود که «اردهای» یونانی را کپی کنیم . تنها کسی که آنها را نکشید من بودم . برای نمونه ، تمرین دیگر طراحی پاسیو و ایوان بود که من آنها را با قوس تیزه دار «آژیو» کشیدم که نمره اول شد . بعد ها که با کمال تاسف مشاهده نمودم این نوع کارها را در دانشکده مسخره می کنند از آنجا دل بریدم  و به کارهای مورد علاقه خود پرداختم . دنباله خود باختگیهایی که از زمان قاجار آغاز شده بود و در زمان ناصرالدین شاه  به حد اعلای خود رسیده بود ، در دانشکده به شدت به چشم می خورد به نحوی که از هر چیزی که ایرانی بود به شدت پرهیز می کردند ، حتی طرح خانه ایرانی و ... .

من سال اول دانشکده ام را با چهار پروژه تمام کردم که همه آنها نمره اول شد و مدال گرفت . تقریبا نیمی از سال بیکار بودم و بعد هم که دیدم در آنجا خبری نیست به دنبال پیرمردهایی که  خوشبختانه آن موقع زنده بودند ، رفتم .

یکی از این اساتید حاج ابوالقاسم ، پیرمردی از اهالی خراسان و بسیار بداخلاق بود . او را به خانه خود می آوردم  و برایم صحبت می کرد . گاهی اوقات از او سوالهایی می کردم و فراموش می کرد و فراموش که اینجا سر کار نیست و اگر واقعا یک پاره آجر در دستش بود آن را به سرم می زد و می گفت « کله خنگ خدا نمی فهمی!» اساتید دیگری نیز بودند که متاسفانه اسامی خانوادگی آنها را فراموش کرده ام  مانند استاد حسن ، استاد باقر و استاد محمد علی . استاد محمد علی واقعا یک دانشمند بود و خیلی متاسفم از اینکه نام همگی آنها را به خاطر نمی آورم . حق بود اسامی آنها را یادداشت می کردم . اینها حق بزرگی به گردن من دارند . این کار من درکارهای دانشکده نیز تاثیر گذاشت . برای نمونه فرض کنید نمایشگاه پروژه برگزار می کردند و من می خواستم کارهایی با رنگ و بوی ایرانی ارائه دهم که تا آن زمان سابقه نداشت و کار مشکلی هم بود اما بر اثر اصرار (و لجبازی) این کار را می کردم و خوشبختانه چند تای آن نیز خیلی موفق شد و نمره خوبی آورد .

این روند تا اواسط دوره دانشکده ادامه داشت . همزمان برای به دست آوردن خرج تحصیل در خارج از دانشکده ، داستانهای کوتاهی در مجلات می نوشتم . بر اثر سوء تفاهمی  که در دانشکده پیش آمده بود یک عده به نوشتن مقالاتی علیه آندره گدار رئیس دانشکده پرداختند . بعد گویا او درباره نویسندگان مقالات سوال کرده بود و به او نام مرا داده بودند . با وجود اینکه من همه چیز زندگی ام را فروخته بودم تا بتوانم درس بخوانم و داستان نویسی هم می کردم اما این کار من نبود .

یادم می آید که طراحی حمامی را در کارگاه دانشکده در دست داشتم . خیلی ها از این کار من تعریف می کردند و کار خیلی خوبی هم شده بود . گدار کار را دید و گفت اگر تو « مانسار » (یکی از معمارهای معروف فرانسه ) هم شوی ، نمی گذارم از این مدرسه فارغ التحصیل شوی . چرا این را نوشته ای ؟ هرچه گفتم من داستان نویسم و کاری به این چیزها ندارم قبول نکرد و گفت باید این کار را کنار بگذاری . من هم عصبانی شدم و مرکب چین را بر روی پروژه ام ریختم و دانشکده را ترک کردم و دیگر به آنجا نرفتم . بعدها او خانه ام را به زحمت پیدا کرد و عذر خواهی کرد اما به او گفتم که دیگر از این دانشکده بدم می آید و کاملا آنجا را رها کردم . مدتی بعد نیز رئیس دانشکده وقت اصرار کرد که به دانشکده برگردم اما دیگر به آنجا نرفتم .  

 

پس از دانشگاه

پس از ترک دانشگاه در وزارت فرهنگ قدیم یا آموزش و پرورش شاغل شدم . زمان ورود من به آنجا طراحی مدارس روستایی بر اساس چهار تیپ در مناطق گرم و مرطوب ، گرم و خشک ، سرد و مرطوب و سرد و خشک انجام می شد . در ابتدا چند طرح به من ارجاع داده شد که آنها را با طرح ایرانی ساختم و یا بعضی از عناصر ساختمان مانند طاق در پوشش استفاده کردم . شاید نقشه های آنها در آرشیو ساختمان آموزش و پرورش موجود باشد اما آنطور که به یاد دارم یکی از آنها در میبد بود که بعدها در آن تغییرات زیادی دادند و به آن الحاقاتی شد . یکی دیگر در محله اهرستان یزد و دیگری در محله یوزداران یزد و خیلی جا های دیگر که به خاطرم نمی آید ، بود .

بعد ها در وزارت فرهنگ کارهای دفتر فنی با من بود و طرحها را خودم می کشیدم که در مکانهای مورد نظر اجراء می کردند . در همان زمان برای ساخت مدارس ارزان قیمت 5% عوارض شهرداری اختصاص داده شد . کمیسیونی تشکیل شد که بانی آن مرحوم مزینی بود . دیگر اعضاء کمیسیون حاج ابوالقاسم کاشانی ، حاج قاسمیه و بعضی تجار علاقمند و درستکار بودند . هدف نیز ساخت مدارس ارزان با نقشه مناسب بود . یادم می آید که حاج ابو القاسم وقتی از کارها بازدید می کرد ، خاکها را از روی زمین کنار می زد و اگر تکه آجری پیدا می کرد سوال می کرد که چرا اینجا افتاده است ؟ نمونه دیگر اینکه اندازه کلاسهای درس را طوری در نظر می گرفت که تکه های آهن ضریبی از 12 متر ، 6 متر ، 4 متر یا 3 متر بشود . شخصی مدرسه ای طراحی کرده بود که تیر آهن 5/5 متری لازم داشت و او گفته بود که تیر آهن را از مکانی دیگر تهیه کنید من چنین کاری نمی کنم . تیر آهن نیز از محل انبار بریده شده و به تهران حمل می شد . سعی کرده بودیم عوامل اجرایی نیز افراد متدین و با کارخوب انتخاب شوند . به این منظور معماران فوق العاده خوب ، سنگ کار ، نجار و بقیه افراد همه غربال شده بودند . در انتخاب مصالح نیز دقت داشتیم و سعی می کردیم بهترین آجر را انتخاب کنیم . با توجه به اینکه در اجراء ، به موقع دستمزدها و هزینه ها پرداخت می شد کار سریعتر پیش می رفت . پولی که به مقاطعه کاران پرداخت می شد قسطی بود اما خیلی راحت پرداخت می شد . مثلا اگر می دیدیم کار به نعل درگاه رسیده است یک قسط پرداخت می شد و وقتی در مکان کار را می دیدیم همانجا مبلغ پرداخت می شد . پرداخت مبالغ مصالح نیز همینگونه بود . گاهی می شد 10 تا 15 مدرسه را ظرف 3 ماه می ساختیم . نقشه های بخشهایی از ساختمانها را من پشت کاغذ سیگار یا قوطی سیگار می کشیدم و تقریبا شفاهی بود .

ساخت مدارسی که ما پیش گرفته بودیم به سهولت انجام نمی گرفت . با توجه به اینکه ساخت مدارس ارزان در می آمد ، برای بعضی از مسئولانی که خرج تراشی بیهوده می کردند خوشایند نبود . برای نمونه ساخت مدارس در شمیران و تپه جعفرآباد بود . در شمیران با توجه به دوری و سربالایی بودن  ، حمل و نقل مصالح گران تمام می شد ( فکر می کنم متر مربعی 136 تومان ) . یادم می آید که یکی از وزیر های وقت باور نمی کرد که در این منطقه مدرسه ای را که ما شروع به ساخت کرده بودیم با این سرعت به اتمام برسد . زمین مدرسه هدیه شده بود و ما پس از سه ماه مدرسه را تحویل دادیم .

او می گفت پیرنیا معجزه می کنی . مدارسی که می ساختیم دارای 120 و 185 کلاس بود و طی سالهای بین 1332 تا 1345 انجام شد . تعداد مدارس ساخته شده 333 عدد بود که بیشتر آنها در مناطق تهران پارس و نارمک قرار دارند . اینها در نما کاشی دارند اما کاشی ها تزئینی نیستند . زیرا من مخالف خرج تراشی بودم . کاشی صرفا نشان می داد که مدرسه از عوارض شهرداری ساخته شده است . مثالی که می توانم از خرج تراشیهای مسئولان آن زمان بیاورم راجع به ساخت مدرسه ای است در محله ( فرح آباد قدیم ) زمانی که هنوز کاملا جزئی از شهر محسوب نمی شد . در نزدیکی محل ساخت مدرسه شکارگاه سلطنتی قرار داشت . زمانی که شاه از آنجا گذر می کرد ، دیده بود که ساختمانی در حال بر پا شدن است و سوالاتی درباره قیمت و چگونگی ساخت در محل مدرسه کرده بود . گویا به رئیس سازمان برنامه و بودجه گفته بود که بروید ببینید چگونه  اینها با این قیمت مدرسه می سازند . آنها که جادو نمی کنند و از جیب هم خرج نمی کنند کسی هم که نذرشان نمی کند چطور شما متری 700 تومان خرج می کنید و نیمه کاره رهایش می کنید و اینها با این قیمت می سازند . گویا او گفته بود ما با سرهم بندی مدارس را می سازیم . اتفاقا ما بخشی از سفت کاری از پی تا بالا را به صورت برش خورده رها کرده بودیم و کاملا مصالح کاربردی قابل رویت بود . او گفته بود که ما با گل آجرها را روی هم چیده ایم در صورتی که در قسمت برش خورده نوع ملات که من روی آن حساس بودم دقیقا مشخص بود و ... .

 بعد از آن واقعه وزیر مستقیما با مهندسان مشاور صحبت کرده بود و آنها بسیار ناراحت بودند و تا چند روز با من به بدترین نحو برخورد کردند . پس از آن ، سازمان برنامه و بودجه پولی در اختیار من گذاشت تا دو مدرسه در خارج از شهر تهران بسازم و ما حق نداشتیم از عوارض شهرداری استفاده کنیم . من با پول این دو مدرسه 6 مدرسه ساختم . یکی از آنها مدرسه ای در دانشگاه علم و صنعت فعلی است که بعد ها گسترش یافت و به دانشکده تبدیل شد . مدتی بعد برای اینکه خلل در کار بیافتد  بازرس ها را به سر کار می فرستادند . اما کسانی که با من کار می کردند از روی صداقت و علیه سازمان برنامه و بودجه ، از من اجازه خواستند برای این کار حتی آنچه کار کرده بودند کمتر ارائه دادند یعنی برای نمونه اگر نقاشی 3500 متر کار کرده بود نوشته بود 2100 متر یا مثلا رنگ و روغن 800 متر را 540 متر نوشته بودند بازرس ها  نیز از پیش صورتهای خود را ساخته بودند و یک روز کار را تعطیل کردند اما پس از بررسی به کنایه گفتند « مهندسهای شما همیشه اینقدر زیادی حساب می کنند ؟»  حتی برای بدست آوردن حداقل نقطه ضعف ، آنها پی را سونداژ کرده و دیوار سنگی زیر پایه های باربر را خراب کرده بودند تا بخشی از ساختمان دچار اشکال شود  اما خوشبختانه اتفاقی نیفتاد و این کار صروصدا ایجاد نمود . آنچه از این بخش از صحبتها می توانم نتیجه بگیریم این است که با توجه به مشکلات کنونی و وجود مضیقه ، باید چنین کارهایی انجام داد . من فکر می کنم اگر کاری برای میهنم انجام داده ام همین کارها بوده است و کارهای دیگری که انجام داده ام اصلا به حساب نمی آورم .

من معتقد بودم که نباید ادا در آورد . خیلی جاها گفته ام که برای معماری ایرانی و یا اسلامی  ، ادای معماری زمان صفوی را درآوردن غلط است . همیشه معماران ما از پیشرفته ترین فن (تکنیک) زمان بدون تعصب اینکه از کجا آمده است بهره می برده اند . به همین دلیل است که معماری شیوه رازی از زمان سلجوقی با شیوه اصفهانی از زمان صفوی متفاوت هستند . تا وقتی که زمان خود باختگی شروع شد و پیوندمان با هنر خودمان گسسته شد . در هر حال باید منطق معماری گذشته را نگاه داریم. برای نمونه پنامها که عایق حرارتی و رطوبتی هستند و در معماری گذشته ما کاملا رایج بوده اند ، درحال حاضر نیز میتوان با خرج کم  از آنها استفاده کرد . من از آنها در مدارس ساخته شده بهره بردم . در گذشته بعضی از بناها ی ما مانند کاروانسراها و پل ها را مانند بچه های رها شده در کوچه می ساختند . این ساختمانها را نیز به امید خدا در دل بیابانها می ساختند به نحوی که کمتر صدمه ببیند . برای همین منظور از روشهای ساختمانی و از پوششهای محکم استفاده  نموده اند . در کاروانسراها پوشش ها از طاق کلمبو یا پوشش « همیشه جاویدان » است . این نوع پوششها به سختی خراب می شود . حجره های کاروانسراها هیچکدام در نداشته است ، چون اگر داشت مانند مدرسه غیاثیه  خرگرد درهای آن را می کندند و می سوزاندند . برای این منظور در جلوی بازشوهای  اتاقهای کاروانسراها پرده آویزان می کردند که در تابستانها از نوع حصیری بود و در زمستانها از نوع زیلو بوده است . من سعی کردم در ساخت مدارس از این منطق استفاده کنم یعنی به کار گیری بهترین مصالح و پرهیز ازبه کار بردن مصالح لوکس و همانگونه که پیشتر مثال زدم استفاده از تیرهای فلزی و دیگر مصالح  کاملا حساب شده بود . نمونه دیگر اینکه برای جلوگیری ازسنگینی تیرهای آهنی ، سقف روی طاق ضربی را کاه گل نمی کردیم و روی آنها مستقیما اندود می شد . این باعث می شد که وحشتی از ریزش کاهگل بر روی سر بچه ها وجود نداشته باشد و باعث مشکلات بعدی و یا تعطیلی کلاس نشود . نمونه دیگر اینکه من پله ها را درجا میریختم و از بهترین موزائیکهای ایرانی استفاده می کردم . در بکارگیری سنگها نیز دقت داشتیم  و از سنگهای با دوام استفاده میکردیم نه از سنگهای رنگی زیبا ولی سست . یا مثلا قیروگونی  که بعضی فکر می کنند این فن از خارج آمده است اما در ایران در ساخت بند امیر قرنها پیش از این فن استفاده شده و ما بخوبی از آن بهره می گرفتیم . درآخر فکر می کنم منطق آنچه را که معمارهای قدیمی به آن اعتقاد داشتند ما در کارهایمان به کار گرفتیم . 

 

وزارت فرهنگ و هنر

در سال 1344 به وزارت فرهنگ و هنر رفتم . وزیر آموزش و پرورش از این امر راضی نبود و می خواست که من درآن وزارتخانه باشم ، گویا بین دو وزیر مشاجره ای نیز در گرفته بود . به نظرم وزیر فرهنگ و هنر گفته بود : «شما به اندازه کافی مهندس جوان دارید که مدرسه بسازند و بهتر و راحت تر کار کنید کاری که پیرنیا می کند به درد ما می خورد و او را می خواهیم .» اما تعهد خواسته بودند که همچنان به سرپرستی کارها ادامه دهم و این کار را هم کردم .

دروزارت فرهنگ و هنر مهندس بنایی ، رئیس بناهای تاریخی بودند . زمانی که من در دانشکده سال اول را می گذراندم ایشان سال دوم و مردی متدین ، بزرگوار و بسیار دقیق بودند . درستکاری ایشان باعث شده بود که خیلی ها از او رنجیده شوند . پیش از اینکه تشکیلات سازمان آغاز به کار کند مسئولیت ایشان تعمیر بناهای تاریخی بود . چندی نگذشت که سازمان حفاظت آثار باستانی تشکیل و آقای دکتر مهران مدیر عامل آن شد . مکان آن ابتدا ، در ساختمان جدید موزه ایران باستان بود که بعدها به خیابان لارستان انتقال یافت . رئیس بخش فنی سازمان ، مرحوم مهندس فروغی بود و من معاون ایشان بودم . به دلیل گرفتاری کاری بیش از اندازه ایشان ، به خصوص در خارج از سازمان  ، از من خواسته بودند که بیشتر کارها را زیر نظر داشته باشم ، به طوری که بعضی اوقات آنقدر کار زیاد بود که به اصطلاح دیوانه می شدم . گاهی اوقات باید در یک هفته از دو یا سه استان بازدید می کردم و همه بناهای آنها را میدیدم . خوشبختانه در بعضی از استانها افرادی کارآزموده داشتیم ، به همین دلیل درآن استانها اشکالی پیش نمی آمد برای نمونه در اصفهان آقای مهندس شیرازی سرپرست سازمان بودند که من باید از ایشان چیزهایی یاد بگیرم یا در استان فارس آقای مهندس ریاضی و در یزد و کرمان آقای مهندس فتح نظریان ، مهندس سعیدی در بیشتر جاها حضور داشت . با اینکه ایشان معمار نیست  اما بنده معتقدم از خیلی از معمارها کارش بهتر است و مردی بسیار فهمیده و دانشمند می باشند . در کار معماری نیز از خیلی ها بهتر شده بود . از نمونه کارهای ایشان به نظرم برجهای خرقان قزوین است . جاهایی که هیچکس به آنجا نمی رفت ایشان حضور فعال داشتند . یکی دیگر از دوستان ، مهندس دانشدوست در خراسان است که واقعا نظیر ندارند و کارهایشان در سطح بالایی است . با این دوستان و عده ای دیگر از همکاران کارها خیلی خوب پیش می رفت . 

 

مهندس شیرازی (از همراهان استاد پیرنیا) 

 

در ایام فراغت کمی که بین مسافرتهایم پیش می آمد وقتی می خواستم در اتاق کوچکم در سازمان بنشینم یک عده دانشجو که بیشتر آنها از خارج آمده بودند منتظرم بودند و از من نوبت مصاحبه می گرفتند . به نظرم یکی از روسای دانشکده های معماری ایتالیا گفته بود که ما سیصد و اندی دکترا به پیرنیا دادیم . گویا دانشجویان عینا کروکی های را که من برایشان کشیده بودم بدون اینکه زحمتی به خود بدهند عینا کپی گرفته و نوارهایم را به ایتالیایی ترجمه میکردند و به عنوان بخش عمده تز خود ارائه میدادند . گاهی هنگام صحبت با اینها می دیدیم که یک عده به من می خندند و تعجب می کردم . بعد می دیدم که مدادم را به جای سیگار در دهان گذاشته و آتش می زنم و با سیگار خط می کشم !

در ضمن از کارهای مالی نیز سر در نمی آوردم و بعضی وقتها نکات جالبی اتفاق می افتاد . یادم می آید از کرمان تماس گرفتند که مهندس شما با کاشی کار برای کاشی هفت رنگ قرارداد بسته است اما ما بازرس فرستاده ایم و کاشی ها دو رنگ بیشتر ندارد . لذا سازمان برنامه این را قبول نمی کند . به آنها گفتم کاشی هفت رنگ یک اصطلاح است مانند « چهل ستون » که ممکن است صد ستون یا بیست ستون داشته باشد که همه به آنها « چهل ستون » می گویند و ...

سازمان حفاظت آثار باستانی یک بخش آموزش داشت که مرحوم مشکاتی رئیس آن بود ، آقای مشایخی هم آنجا بودند . در مجموع در سازمان خوب کار می شد و در تعمیر از بهترین چیزها استفاده می کردیم و مسایل مالی هم کمتر داشتیم .

پس از انقلاب دیدیم تنها کسی که می تواند سازمان را حفظ کند مهندس شیرازی است . همکاران ، ایشان را برای سرپرستی سازمان انتخاب کردند تا اینکه « سازمان حفاظت آثار باستانی » به « سازمان میراث فرهنگی » تبدیل شد .

در طول مسئولیتم در سازمان ، چند کار را احیا نمودم البته نمی توانم بگویم مستقیما ، اما احیا آنها جزء به جزء با نظر من انجام می شد . یکی از آنها احیاء سر در باغ فین کاشان بود که کاملا  مسخ شده و به شکلی دیگر درآمده بود . با زحمت زیاد نقاشیهای اصلی را از زیر کار درآوردیم و به وضع اصلی تبدیل نمودیم که در حال حاضر نیز کار نسبتا خوبی است .

در تعمیر مسجد جامع ورامین نیز همکاری داشتم و جاهای دیگری که همه آنها به خاطرم نمی آید . یکی از بناهایی که سر در آن را بیرون آوردم سر در شاه عبدالعظیم بود . به خاطرم می آید که روزی برای کاری به آنجا رفته بودم . با دقت به آینه کاری که ترک خورده  بود ، بقایای چفدی را دیدم و به نظرم مربوط به دوران آل بویه آمد . ایستادم و با ناخن یکی از آینه ها را کندم و در پس آن یک کار آجری فوق العاده و بسیار زیبا را دیدم . برای این که این کار را ادامه دهم خیلی بلاها سرم آوردند . من سماجت می کردم و بعضی ها آنجا مانع می شدند . یکی از آنها یقه ام را گرفت و بیرون انداخت و گفت مگر اینجا تخت جمشید است که کار باستانشناسی و حفاری انجام می دهید . اینجا امام زاده است . بالاخره راضی به انجام کار شدند . کتیبه را که بیرون آوردیم آن را بر روی کاغذ های بزرگ پیاده کردم . شبها تا پیش از خواب کاغذ ها بالای سرم بود و آنقدر آنها را می خواندم تا خوابم می برد . کتیبه را کلمه کلمه خواندم تا کل آن مشخص شد . برای تعمیر آن از یک نفر مرمت کار خوب استفاده کردم  ( متاسفانه اسم او دقیقا به خاطرم نمی آید « آقای موسوی یا مرتضوی » ) ایشان به خوبی کار کرد و کتیبه را احیاء نمود . همچنین بقیه اجزا کتیبه را نیز یافتیم  و بیرون آوردیم . بخشی ازکتیبه به دلیل ساخت و سازهای دوران ناصر الدین شاه و ساخت داربست سوراخ شده بود و در داخل آن چوب کار گذاشته بودند . این قسمتهای کار از بین رفته بود اما بقیه آن سالم مانده بود . بر اساس این کتیبه بنیانگذار آن مجد الملک اسعد براوستانی قمی بود که با پیدایش این کتیبه نام و نشان و لقب و کنیه و مناصب وی دقیقا به دست آمد . او از وزیران شیعه دوره سلجوقی است که اغلب کارهای زیبایی در انجام داده است ، این کار نیز از او بود . بعد از مدتی ، در اصلی آن را نیز یافتیم . یکی از درها ارتفاعی در حدود 87/1 متر داشت . از پشت در چند ورق قرآن با خط کوفی فوق العاده زیبا و روی پوست آهو به دست آمد . آنها را به موزه تحویل دادیم ولی در حال حاضر نمی دانم در کجا نگهداری می شود . درپشت کتیبه آثاری از زمان آل بویه به دست آمد و زیر آن ، بنای اصلی این آرامگاه از زمان محمد بن زید علوی ( پسر عموی حضرت عبد العظیم ) بود که چند سال پس از وفات حضرت عبد العظیم آن را ساخته بودند . من اجازه ندادم آنها را اندود کنند  و کار را در داخل مربعهایی در آوردم بدین صورت حداقل می توانستیم آجرکاریها را ببینیم ولی بعدها آن را اندود کردند و از بین بردند . هنوز هم می توان آنها را از زیر اندود در آورد .

یکی دیگر از بنا هایی که در احیای آن نقش داشتم « مسجد کبود » تبریز است . مدتها بود که قصد داشتند برای این مسجد کاری انجام دهند ( از زمان گدار تا به حال ) در این مدت طرحهای مختلفی برای آن ارائه شده است . برای نمونه طرحی  در زمان گدار ارائه شده بود که چند پایه بالای گنبد خانه بر پا شود و روی آن یک سقف مسطح یا شیب دار قرار دهند ولی به دلیل کمبود بودجه این طرح عملی نشد . از طرف دیگر چند چیز باعث خرابی بیشتر مسجد می شد . یکی بارش برف سنگین در تبریز بود که به تدریج مسجد را خراب می کرد . مسجدی که زمانی « فیروزه اسلام » لقب داشت و یکی از زیباترین مساجد دنیا بود به تدریج در حال نابودی بود . تحقیقات ما نشان داد که زلزله های مکرر در تبریز تاثیر به سزایی در تخریب مسجد داشته است . به طوری که من دیدم در یکی از زلزله ها بخشی از گنبد به چندین متر آن طرف تر پرتاب شده بود . شاید تخریبهایی نیز وجود داشته است مانند آنچه از طرف سلسله های بعدی برای بنا های پیشین آن می آورده اند اما این مساله نقش زیادی در تخریب بنا نداشته است .

من در حین احیای بناها چند عکس پیدا کردم که راهنمای بسیار خوبی برای کاربود یکی عکسی از گنبد مسجد «مسجد کبود » بود و دیگری « باغ دولت آباد » یزد که بعدا درباره آن توضیح خواهم داد . در عکس گنبد « مسجد کبود » خوشبختانه بخشی از گنبد که خراب شده ، دیده می شد . در این تصویر بخشی از گنبد تا شکر گاه گنبد مشاهده می شد و هماگونه که می دانید در گنبد های ایرانی اگر قسمتی از آن مشخص شود خیلی راحت می توان آن ر ارسم نمود . به این ترتیب گنبدرا ترسیم کردیم و کار به معمار بزرگ معاصر تبریزی استاد « رضا معماران بنام » محول شد ، دکتر هدایتی نیز در اجرای کار همکاری داشتند . استاد معماران که انسانی بسیار پخته بود کار را بسیار خوب اجرا کرد . هر چند که به کار ایراد هایی گرفته شد ازجمله اینکه پایه های گنبد ضعیف است و نمی تواند وزن آن را تحمل کند  اما نتیجه کار این بود که از تخریب کلی بنا جلوگیری شد .

بنای دیگری که به کمک عکس با ارزشی آن را احیا کردیم « باغ دولت آباد » یزد . از زمان جلال الدوله به باغ و اجزای آن آسیبهای فراوانی وارد شده بود . ارسی های آن را کنده بودند و جای آن سه دری گذاشته بودند . زمانی که باغ سربازخانه بوده است لطمات دیگری به آن وارد شده بود از جمله تخریب بادگیر آن بود . برای نمونه بادگیر باغ را از ترس اینکه فرو ریزد و ساختمان زیر آن را خراب کند کنده و برداشته بودند . خوشبختانه با پیدا کردن دو عکس از زمان جلال الدوله ( پسر ظل السلطان  حاکم یزد ) توانستیم اطلاعات مفیدی به دست آوریم . در عکس ها جلال الدوله ، خان بزرگ یزد در وسط باغ و در دو حالت ، یکی به طرف بادگیر و یکی به طرف هشتی دیده می شود . بر اساس این عکس ها ما بادگیر را دوباره ساختیم و ارسی ها را در جای خود گذاشتیم ، سر در را نیز احیاء نمودیم . 

 

سر در باغ فین کاشان 

 

مسجد جامع ورامین 

 

سر در شاه عبدالعظیم 

 

مسجد کبود تبریز 

 

باغ دولت آباد یزد 

 

مسجد جامع فهرج 

 

بقعه سید رکن الدین یزد 

 

مسجد فهرج

بعضی ها گفته اند که « مسجد جامع فهرج » از یافته های پیر نیا می باشد . در صورتیکه این بنا گم نشده بود که من آن را بیابم . به یاد دارم که از بافق باز می گشتیم . قصد استراحتی کوتاه داشتیم . در عین حال مردم ، ما و ماشینمان را که روی آن آرم « سازمان حفاظت آثار باستانی » بود ، دیده بودند ، آنها فکر کرده بودند که ما می توانیم برای ساخت مسجدی نو به آنها کمک مالی کنیم  و به ما گفتند که در آبادی ، مسجد خیلی کهنه ای وجود دارد که ما قصد تخریب آن را داریم تا بتوانیم مسجدی نو بسازیم ، ما به آنها گفتیم ما برای نو ساختن پول نداریم اما اگر چیزی باشد ، آن را درست می کنیم . آنها گفتند خیلی کهنه و خراب است و من گفتم : هر چقدر هم که کهنه باشد اصلا نمی شود آن را خراب کرد . از آنها خواستم بنا را به من نشان بدهند . وقتی وارد مسجد شدم مبهوت ماندم . دیدم در یک بنای ساسانی هستم که مسجد نام دارد . در آنجا تمامی اصول ساخت مسجد رعایت شده بود اما جزء جزء عناصر آن یعنی شبستان ، صفه ها ، رواقها به شکل معماری پارتی بود . پس از آن به کنکاش منابع تاریخی پرداختم و با استفاده از کتاب تاریخ جعفری و منابع دیگر به نکات دیگری پی بردم . آنچه دریافتم این بود که این مسجد در نیمه اول قرن اول هجری ساخته شده اما معماری آن نسبت به پیش از اسلام تغییر نیافته است و می توان آن را اولین بناهای « شیوه خراسانی » دانست این بنا ، دارای ویژگیهای مختلفی است . تمام چفد های آن بیز کند است و طاقها بیز تند می باشند .

در گاهها آن همه دارای شانه یعنی پس نشستگی در قسمت پاکار قوسها هستند . این نمونه ها در معماری زمان ساسانیان نیز مشاهده می شود . دراین جا خواستگاه چفد عقب تر نشسته زیرا کاربرد قالب را داشته است . البته سوالهایی نیز در ارتباط با این بنا مطرح شده است یکی از آنها درباره ستونهایی است که رو به روی ورودی مسجد قرار گرفته است .چنین کاری را در جاهای دیگر نیز می توان دید . در دشت آهوان بین سمنان و دامغان رباطی به نام « انو شیروان » ساخته شده است . بعضی به اشتباه آن را مربوط به زمان ساسانیان می دانند اما انوشیروان نوه قابوس  وشمگیر حاکم آن محل بوده است . در این بنا که به نظر می رسد ساختمانی یکدست بوده پایه هایی  درجلوی  درگاهها قرار داده شده است که خود به عنوان یک حفاظ عمل می کرده است تا داخل اتاق پیدا نباشد . در مسجد فهرج نیز اینگونه است . این مسجد چیزهای فوق العاده دیگری نیز دارد که هر کدام می تواند موضوعی برای مطالعه باشد . یک بار بر اثر بارندگی ، بخشی از دیوار مسجد خراب شد در بالای دیوار چند رف قرار دارد که شاید بتوان گفت از پیش از اسلام بوده است . این رفها را روی دیوار درآورده اند . وقتی دیوار خراب شد روی نقشها را نایلون کشیدم و جلوی آن را دیوار خشتی قرار دادم تا کسی کار اصلی را نبیند . این باعث می شد تا از نابودی کار جلوگیری شود .

مکانهای دیگری را نیز اینگونه از دید خارج کرده ام تا از بین نروند که پیش از رفتنم باید بگویم کجا هستند . یکی در ایوان« سید رکن الدین » یزد است . وقتی آنجا را احیاء می کردم در کنار آن ، یک قسمت از ازاره کاشی را پیدا کردم . نقش آن « اختر چلیپا » است و ستاره های زیبا با چلیپا کار شده است . می توان گفت که جنس آنها کاشی معمولی نیست و نوعی چینی است . متاسفانه خیلی از این آثار را کنده اند و برده اند . من برای جلوگیری از این کار جلوی آن دیوار کشیدم که معلوم نباشد . البته در همان زمان نیز مرحوم وزیری از افراد خیر و بزرگ یزد که خدایش رحمت کند تعدادی از این کاشی ها را به مسجد میر چخماق برد و در قسمتی از مسجد نصب کرد .

در مسجد جامع فهرج یک کار پژوهشی که می توان انجام داد بر روی شبستان زمستانی آن و برخی اجزاء آن است . این بخش از بنا در زیر ساباط ، چسبیده به مسجد قرار دارد . این شبستان به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم می شود که به شکل اتاقهای کشیده می باشد که در مساجد دیگر صدراسلام نیز دیده می شود . در این اتاقها نوعی کشیدگی در سقف نیز مشاهده می گردد مانند آن چیزی که  در مسجد سر کوچه محمدیه نایین دیده می شود . در اینجا نیز دیوار قبلی طول اتاق است . دو اتاق نیز به هم چسبیده اند . یکی از نکات مهم در این مسجد " در" آن می باشد . می دانید که مساجد ، در نداشته اند . معمار این بنا حیفش آمده که درهای شکوهمند و زیبای آن روز را به نحوی نشان ندهد . او بر روی دیوار مسجد گل بری کرده که بعدها روی آن را قرمز کرده اند . این درها فوق العاده هستند و ما هیچ نمونه ای  از آن نداریم . یکی دیگر از نکات جالب این مسجد محراب اولیه آن است که متاسفانه آن را سوراخ کرده اند . مسجد چند محراب دیگر نیز دارد که به نظر می رسد هر کس نذری داشته آنها را ساخته است . درمسجد بعضی از آنها به عنوان اعتکاف گاه استفاده می شده و کسانی که می خواستند معتکف شوند گوشه ای را انتخاب می کردند و در آنجا مشغول عبادت می شدند . این محرابها الزاما نباید رو به قبله باشد و می توانست هر جایی باشد مانند مسجد جامع ساوه . مناره مسجد بعدها ادغام شده است .

تدریس در دانشگاه

کار دانشگاه را از حدود سالهای 1344-1345 شروع کردم . ابتدا در دانشکده هنرهای زیبا مشغول به کار شدم . همچنین کلاسهایی برای محافظان آثار باستانی و ژاندارمری تشکیل می شد . دانشکده معماری و شهرسازی شهید بهشتی ، سازمان جهانگردی ، دانشگاه فارابی تهران و پردیس اصفهان و دانشگاه علم و صنعت دیگر جاهایی بودند که در آنها تدریس داشته ام .

 

بر گرفته از کتاب « تحقیق در معماری گذشته ایران »  تالیف : استاد محمد کریم پیرنیا و تدوین : دکتر غلامحسین معماریان

 

برخی از آثار استاد پیرنیا

 

آشنایی با معماری اسلامی ایران « ساختمان درون شهری و برون شهری»

ویژگی اثر : این اثر در 1371 انتشارات دانشگاه علم وصنعت ایران به چاپ رسیده است این کتاب شامل ده بخش و پنج پیوست است همراه با واژه نامه و فهرست منابع . که این مجموعه ای از سخنرانیها ، مقالات و مواد درسی استاد است که توسط غلامحسین معماریان جمع آوری و تنظیم وتدوین شده است .

دکتر معماریان


اثر 20

ویژگی اثر : این فصلنامه علمی ، فنی ، هنری سازمان میراث فرهنگی کشور شماره 20 زمستان 1370 به چاپ رسیده است . این فصلنامه بیستمین شماره است و استاد مطالب خود را به تقریرات استاد کریم پیرنیا درزمینه معماری سنتی و هنر های وابسته اختصاص داده است . مطالب این کتاب که در خقیقت سلسله درسهای استاد در طول سالیان متمادی برای دانشجویان واهل فن بوده ، تحت عنوان «گنبد های ایران » جمع آوری شده است . در یک بخش به چگونگی ساخت گنبد ها و در بخش دیگر به طرح خصوصیات هندسی وفنی گنبد ها اشاره شده است  .


اثر 24

ویژگی اثر : درفصلنامه علمی ، هنری سازمان میراث فرهنگی کشور پائیز 1373به چاپ رسیده است . بیست و چهارمین شماره اثر . سومین دفتر از تقریرات استاد پیرنیا درزمینه معماری است که توسط زهره بزرگمهر تنظیم و تدوین شده است . مطالب این مجموعه «چفدها و طاقها » بخشی دیگراز مبحث «ساخت وسازه »و روش عملی کاربست آن در معماری ایرانی است  .


ارمغانهای ایران به جهان معماری «جناغ وکلیل »

ویژگی اثر : این اثر در مجله هنر ومردم به شماره 142 در سال دوازدهم 1353 به چاپ رسیده است که این مقاله تحت عنوان شرح تاثیرات معماران ایرانی است در کار معماران خارجی .


ارمغانهای ایران به جهان معماری گنبد

ویژگی اثر : این اثرد ر مقاله هنر ومردم به شمارهای 136 و 137 در سال 12به چاپ رسیده است . دراین مقاله به شیوه های کار معماران ایرانی درساخت گنبد و کاربردو ویژگیهای بناهای گنبدی پرداخته و در ادامه تاثیرات این گونه معماری را درروند کار معماران خارجی مورد بررسی قرار می دهد .


ارمغانهای معماری ایرا ن به جهان معماری «پادیاو»

ویژگی اثر : این اثر در هنر و مردم در سال 12 و شماره 1353،139به چاپ رسیده است که در رابطه با مکانی برای شست وشوی و طهارت بود که به آن پادیاو می گفتند و طشت آب که در آن شست شوی انجام می شد پادیاب دان می نامیدند .


بادگیر و خیشخان

ویژگی اثر : این در مجله هنر و معماری به شماره 10 و 11 به چاپ رسیده است . این مقاله ،به بررسی جنبه های تاریخی و نیز کیفیت فنی بادگیر و نقش آن در زندگی مردم نواحی مختلف ایران می پردازد .


بازار ایران

ویژگی اثر : این اثر در باستان شناسی و هنرایران به شماره 3 درسال1348 به چاپ رسیده است که در باره خصوصیات نیکو و پسندیده پیشه وران و بازاریان و زندگی و کسب مسالمت آمیز آنها در کنار هم و مشخصات معماری و ساختمان بازارهای ایرانی و بر شمردن ویژگیهای منحصربه فرد هر دکان که کالایی خاص را به فروش می رساند ه است .


بناهای تاریخی هر کشور درحکم شناسنامه های فرهنگی است

ویژگی اثر : در مجله هنر و معماری شماره 17 این اثر استاد به چاپ رسیده است .در این مقاله ،بناهای تاریخی و معماری اصیل ایرانی را از دیدگاه هویت فرهنگی مورد بررسی قرار داده است .وی ضمن بر شمردن برخی از خصوصیات معماری ایرانی و تناسب آن با شرایط اجتماعی ، اقلیمی و فرهنگی مردم ، آثار مثبت این قرابت را در تاریخ معروفی چون مساجد ، کاخها ، آتشکده ها ،مزارها و .... اشاره شده و دروصف هرکدام از آنها به تفضیل سخن رانده شده است .


بیماری بو لو ار

ویژگی اثر : این مقاله در مجله هنر ومردم در سال ششم به شماره 69 به چاپ رسیده است که دریک کلام شکوائیه نویسنده از تخریب بناهای سنتی و زیبا که هر کدام انبوهی از خاطرات تلخ وشیرین را با خود دارند و رشد بی رویه بلوارها و خیابانها و آسمان خراشها است که با ویرانی و نابودی بناهای کهن ، ابزار وجود می کنند  .


تویزه ـ قوس ـدور

ویژگی اثر : این اثر در هنر ومعماری درشماره 8 و در سال 1349 به چاپ رسیده است. مطالب آن تحت عنوان بررسی نقاط ضعف و قوت سبکهای قدیم پارتی و پارسی و سبکهای جدید خراسانی و رازی و آذری و اصفهانی که با ذکر دلیل در رابطه با هر کدام بررسی های انجام داده است


خیز و اندام گنبد های ایرانی

ویژگی اثر : در مجله هنر و معماری شماره 10و 11 به چاپ رسیده است . در این مقاله به بررسی ویژگیهای گنبد و خصوصیات آن و نیز انواع مختلف گنبد درسیر تاریخی زندگی مردم ایران پرداخته شده است و در جای جای مقاله مثالهای ازگنبد های معروف ایرانی چون گنبد : حرم مطهر امام رضا (ع) ، آرامگاه سلطان محمد خدابنده در سلطانیه ، مقبره شاه نعمت الله ولی در ماهان کرمان ، جامع قزوینی و. ..... همراه با تصاویری از این مکانها آورده شده است .


در درگاه و کتیبه آستانه حضرت عبدالعظیم (ع)

ویژگی اثر : در باستان شناسی و هنر ایران در شماره دوم و در سال 1348 بهار به چاپ رسیده است . که دررابطه با تاریخ و قدمت این بنای معماری است


درو پنجره درمعماری ایران

ویژگی اثر : این مقاله در بهار 1348 و شماره 2 و در مجله باستان شناسی و هنر ایران تحت عنوان چگونگی استفاده معماران از در و پنجره در معماری بنا ها اشاره رفته است .


راه و رباط

ویژگی اثر : این اثر وی درانتشارات امین ، تابستان 1370 به چاپ رسیده است. راه و رباط در دوبخش یکی راه و بناهای وابسته به آن در دوره پیش از اسلام و در بخش دوم راه ورباط های دوره های اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است .


سبک آذری

ویژگی اثر : این اثردرفرهنگ ومعماری ایران درسال 1354 به شماره اول به چاپ رسید ه است که دارای خصوصیات و نشانه هایی است که نگارنده مقاله ، به شکلی مبسوط به آنها پرداخته و با در نظر گرفتن تمامی جووانب ، به شرح آن مبادرت کرده است .


شیوه های معماری ایرانی

ویژگی اثر : موسسه نشر هنر اسلامی وابسته به معاونت امور فرهنگی اجتماعی و هنری بنیاد مستضعفان و جانبازان ، در هشت بخش ، که چاپ اول در زمستان 1369 است . این کتاب د ررابطه به منطق و حکمت کارهایی که در زمینه معماری در طول تاریخ انجام شده است و نیز تحولاتی که درمدت سه یا چهارهزار سال ، این پدیده دستخوش آن بوده و همچنین نقاط اوج ، فواید ، ایرادها و ...پرداخته شود .و بخشهای هشت گانه آن عبارتند از : ـ اصول معماری ایرانی - شیوه های معماری ایرانی - شیوه اصفهانی -شیوه های پارسی - شیوه های پارتی - شیوه های آذری - شیوه های خراسانی ـ شیوه های رازی


طاق گنبد

ویژگی اثر : این مقاله که در حقیقت ادامه ای بر مقاله« خیز و اندام گنبد های ایرانی »استاد می باشد ، به مساله طاق گنبد توجه کرده و اقسام مختلف طاقهای ایرانی را از لحاظ شکل و طرز اجرا بر می شمارد  .


طاق و چف


مردم ورای در معماری ایران

ویژگی اثر : در فرهنگ و زندگی به شماره 24 و در سال 1355 تحت عنوان خصوصیات مردم ورای درمعماری ایران که نویسنده به جوانب آن اشاره کرده است.


مروری بر کتاب (نظری اجمالی بر شهر نشینی و شهر سازی ایران )

ویژگی اثر : که این مقاله در مجله اثربه شماره 1 درسال 1358 به چاپ رسیده است . در این مقاله استاد به چگونگی و ویژگیهای معماری ایران د ر رابطه با خصوصیتهای اجتماعی مردم می پردازد .


مساجد

ویژگی اثر : این مقاله در خصوص معرفی مسجد به عنوان یک مرکز مهم مردمی و همچنین مشخصات مساجد اسلامی از بدو پیدایش و سیرتحولی آنها در طول زمان نگاشته شده است . دراین مقاله همچنین قسمتهای مختلف یک مسجد بصورت تفکیکی مدرد بررسی قرار گرفته و در هر مورد مثالهایی پیرامون مساجد معروف اسلامی به میان آورده شده است .


معماری مساجد ایران راهی به سوی ملکوت

ویژگی اثر : این اثر در فصلنامه هنر و به شماره سوم درسال 1362 به چاپ رسیده است که عنوان این مقاله است سیر مسجدسازی در ایران و ویژگیهای معماری هر مسجد در ادوار مختلف و جمع بندی خصوصیات تمامی مساجد ، مطلبی است که نویسنده در این مقاله بازبانی روان و سلیس و دیدی مو شکافانه و دقیق و تحلیل به آن پرداخته است .


هندسه در معماری ایران

ویژگی اثر : این کتاب در اسفند ماه سال 1360 در نشریه سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران به چاپ رسیده است .

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر

سایت جالبی دارید به سایت ما هم سر بزنید

... 1389/07/16 ساعت 15:08

سلام
خسته نباشید
عالی بود

ممنون
کمک بزرگی بود
ممنون که بزرگان را معرفی میکنید
یاحق

سلام
کاملترین مطلب بود در مورد پیرنیا
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد